شاید عکسهای 100سال پیش زنان ایرانی را دیده باشید. زنانی با چادر و چاقچورهای بلندی که حتی در عروسیها هم از آنان جدا نمیشد و روبنده های سفیدرنگی که به ندرت از روی آنان کنار میرفت. تحولات اجتماعی از آن رمانهای جالبی است که خواندنش آدم را به اعماق فرهنگ و تاریخ میبرد و گاه در همان جا نگاه میدارد. مادر مادربزرگ من از همان نسل چادر و چاقچور بود یعنی همان نسلی که تا اواخر عهد قاجر ادامه داشت. ابتدایش هم چندان مشخص نیست. گرچه در ایران باستان هم حجاب بی سابقه نبوده است اما واضح است که حجاب دقیق و کامل زنان با اسلام به ایران آمد. شاید با همان ورود مسلمانان به ایران و شاید در قرون بعدتر که اسلام جای خودش را در فرهنگ ایرانیان یافت.
درازای داستان حجاب در ایران کم از قصه های هزار و یک شب ندارد. بعد از نسل چادر و چاقچور روزگار کشف حجاب فرارسید. کشف حجاب را از آغاز دوران رضاخان گقته اند. گرچه باید آنرا از قبلتر جستجو کرد. سالها قبل از آمدن رضاخان و همان زمانی که موج مدرنیته در قالب مشروطه خواهی به ایران هم رسید، یعنی از همان دورانی که سید جمال روزنامه خوانی را از زیارت عاشورا پر ثواب تر اعلام کرد و روشنفکران وطنی چون طالبوف و ملکم خان و ... درهای دنیای غرب را به روی ایرانیان کمی گشودند و برخی معممین چون طباطبایی و بهبهانی (که احتمالا یا نمیدانستند قصه مشروطه از چه قرار است یا پیشوایی جمعیت مردم فریفته شان کرده بود) مردانه مشروطه خواه شدند، کشف حجاب حداقل در محافل خصوصی تر در ایران آغار شده بود و در مجامع عمومی هم روبنده های بلندی که تمام صورت را می پوشاند میرفت که به نقابهای مختصری تبدیل شود که تنها نصف صورت را می پوشاند. اما رضاخان این روند را اجباری کرد و برای همین نامش همیشه چسبیده شد به کشف حجاب. گرچه کشف حجاب را امثال طالبوف و میرزاده عشقی پیش بردند.
بعد از رضاخان دوباره چادرهای زنان برگشت. اما دیگر نه آن چادر و چاقچورهای قدیم و روبنده های بلند. این بار چادر چرخی به میدان آمد. یعنی همین چادری که امروز بر سر زنان متدین میبینید و شیخ فضل الله شهید وقتی که در بحبوحه مشروطه آن را تک و توک بر سر زنان زمان خودش دید آن را نشانه رواج بی بند و باری و بی دینی دانست. روزگار گذشت. زمان پهلوی دوم هم باری به هر جهت سپری شد. زنان متدین همان چادرهای چرخی را بر سر داشتند که اغلب چادر نمازی بود و زنان غربزده و وابستگان حکومتی هم بی حجاب. اندکی از دانشگاهیانی که پای سخنان افرادی چون شریعتی و مطهری به سمت و سوی اسلام آمده بودند هم از روسری و مانتوهای بلندی استفاده میکردند که از نظر حفظ حجاب کم از آن چادرهای چرخی نداشت. موج انقلاب شکل حجاب زنان را هم عوض کرد. چادرها مشکی شدند و مانتوپوش ها چادر به سر کردند و بی حجاب ها کمی خود را جمع و جور کردند. زمان جنگ هم به همین منوال سپری شد. اما روزگار سازندگی و اصلاحات قوس نزول حجاب شروع شد. از همان راهی که آمده بودیم برگشتیم، حتی چند پله پایین تر. در گلپایگان 30-40 سال پیش که شهر آباء و اجدادی من است، آن طور که شنیده ام جز همسران سران حکومتی شهر مثل فرماندار و رییس شهربانی و ... هیچ زنی بدون چادر نبوده است. آن چند نفر هم که بی حجاب بودند، هیچ یک بومی گلپایگان نبودند. تا چند سال پیش هم زنان گلپایگان صد در صد چادری بودند و حتی اگر غریبه ای گذرش به گلپایگان می افتاد بدون چادر در کوچه و بازار آفتابی نمیشد. اما امروز در گلپایگان هم میتوانید به وفور قدم زدنهای دختران و پسران را ببینید و این شهری که شاید قریب 150 سال باشد که حداقل یکی از مراجع تقلید هر دوره را بخود اختصاص داده است، الان دیگر میتواند دانشجویان دختر دانشگاه آزاد را ببیند که سگ به دست در دشتهای گلپایگان تفرج میکنند.
فردی تعریف میکرد که در روزگار جوانی و جهالت، صبح ها برای اینکه پدر مرا برای نماز صبح از خواب بیدار نکند در اتاق خودم با همان حالت بی وضو و در عالم خواب بلند بلند اذکار نماز را میخواندم که خیال کنند در حال نمازم و به اتاقم نیایند. وضع حجاب جامعه ما هم چنین شده است. مانتویی تنگ و کوتاه و شال و روسری مختصری که گفته باشیم حجاب داریم. پدر آن فردی که گقتم، دلخوش به صدای بلند پسرش بود که در رختخواب سوره حمد را می خواند و امروز هم ما دلخوش به این هستیم که از سر تا ته تهران زنی یا دختری را پیدا نیمکنید که شالی چند سانتیمتری بر سر نداشته باشد، یا پسری را پیدا نمیکنید که حداقل شلواری تنگ و بلوزی بدون آستین نپوشیده باشد. داستان حجاب زنان در قلمرو داستان ورزش زنان هم تکرار شد. با این تفاوت که ورزش زنان جدیدتر و به روز تر است. شاید بزرگترین کجروی فرهنگی دولت نهم، رویکرد این دولت درباره موضوع زنان و ورزش بود. هنوز به یاد داریم دستور رییس جمهور برای حضور زنان در ورزشگاهها را که با واکنش تند قشرهای مذهبی حتی طرفداران دولت روبرو شد. و به یاد داریم که دولت با تاملی معنادار و بی توجه به اعتراضات اقشار متدین و مراجع تقلید این دستور را ملغی کرد. یادم هست که چند سال پیش که اخبار ورزشی شبکه سوم شروع به پخش صحنه های ورزشی زنان ایرانی نمود، آیت الله مصباح یزدی به این عمل اعتراض کرد و اعتراضش توسط صداوسیما نادیده گرفته شد. از شیرین کاریهای بزرگ دولت نهم ورزش زنان و فرستادن تیمهای ورزشی زنان به مسابقات جهانی و حتی گاه برگزرای برخی مسابقات ورزشی مانند اسب سواری به صورت مختلط زنانه و مردانه بود. گرچه این عمل دولت نهم هم بی انتقاد نماند، و افرادی چون علم الهدی، امام جمعه مشهد بدان برآشفتند، اما این اعتراضات اثری نکرد و این بار دولت از مرکب خودش پایین نیامد.
چند سال پیش در عصر خاتمی که چند دختر ایرانی برای مسابقات شطرنج (که البته تحرک و خودنمایی موجود در ورزشهای بدنی را به همراه ندارد.) به خارج کشور فرستاده شده بودند آیت الله علی صافی در مسجد قطب گلپایگان بر فراز منبر چنان سخنرانی کرد که مدتی را در بستر بیماری افتاد. اما امروز شاید حساسیت ما کمتر شده است و دیگر عادت کرده ایم. از این حرفها که بگذریم برایم جالب است که اگر امروز شیخ فضل الله که روزگاری چادر چرخی را طرد میکرد یا هم قطاران او مانند شیخ عبدالنبی نوری و میرهاشم دوکی سر از خاک برداردند، چه میگویند. به قول یکی از دوستان دست تر به ما نمیدادند، مبادا که نجاستمان به آنها هم سرایت کند. |